اشتباه برتراند راسل در رد خدا و مغالطه قوری راسل
درود بر همه. امروز درمورد اشتباه راسل در مورد مثال معروفش یعنی قوری راسل میخوام صحبت کنم که بسیاری از آتئیست ها از این مثال استفاده میکنن.
من در این مطلب نشون میدم که این مثال یک نوع مغالطه به نام قیاس مع الفارغ هستش.
خب راسل چی گفته؟
راسل میگه باورمندان به وجود خدا میگن خدا که قابل اثبات و بررسی توسط علم یا بشر نیست، شما انتظار بیهوده دارین که خدا براتون اثبات بشه، پس بیاین مثل ما، به خدا باور داشته باشین.
راسل مثالی میزنه و میگه فرض کنین بین کره زمین و مریخ، در این مسیر طولانی و عظیم، یه قوری وجود داره و در مداری داره به دور خورشید میچرخه.
قوری چون کوچیکه، با تلسکوپ نمیتونیم پیداش کنیم و رصدش کنیم. در واقع همچون بررسی خدا، در شرایط فعلی، یه ادعای غیرقابل بررسی یا ابطال ناپذیره، حالا آیا شما باور دارین که این قوری وجود داره؟
اکثر مردم میگن نه، باور نداریم.
راسل میگه، خیلی خب، پس چرا توقع دارین خدا رو باور کنیم وقتی ندیدیمش و اثبات نشده؟
اونم ابطال ناپذیر و غیرقابل اثباته، ادعای غیرقابل اثبات و بررسی در علم، بی ارزشه.
میگین چون علم نمیتونه اثباتش کنه پس قبولش کن؟ خب شما هم قبول کن که قوری توی فضا هست اما قابل اثبات نیست.
ایراد استدلال قوری راسل:
مثال راسل یه ایراد بزرگ داره، اما وقتی بحث به اینجا میرسه همیشه خداپرستان با آتئیست ها وارد این بحث میشن که خدا قابل درک یا اثبات هست و مثال هایی میارن. اما این مثال ها مناقشه برانگیز هستن و توافقی روی مثال ها حاصل نمیشه.
اما من میخوام بهترین حالت استدلال راسل رو در نظر بگیرم یعنی فرض کنیم که خدا به هیچ وجه قابل اثبات نیست، نه توسط علم و نه با هر روش دیگه ای.
این بهترین حالت مثال قوری راسل هستش دیگه.
حالا ببینیم ایراد حرف راسل چیه؟
در مورد قوری راسل، ما کاملا موجه ایم که بگیم نیست و موضع پیش فرض ما ، عدم باور به این قوریه، تا وقتی که نشونه ای ازش کشف کنیم.
یعنی موضع اولیه ما در هرچیزی، باید در ابتدا عدم باور باشه و بعد براساس شواهد باور پیدا میکنیم.
مثلا ما باور نداریم که هندی ها در مریخ زندگی میکنن تا شواهدی بدست بیاریم. ما باور نداریم که اژدهای هفت سر در تهران زندگی میکنه تا شواهدی بدست بیاریم.
یعنی موضع اولیه ما همیشه عدم قبول کردن چیزهاست.
تا اینجا مثال راسل فرقی با خدا نداره، اگه بپذیریم که خدا قابل اثبات نیست. میشه شبیه مثال قوری راسل، اما یه نکته مهم وجود داره که نشون میده این حرف یک قیاس اشتباست و من با یه مثال توضیحش میدم.
اگه من بگم داخل کمدم یه سنجاق طلایی وجود داره، آیا کسی باور میکنه؟
موضع پیش فرض ، عدم باور هست، درسته؟ اما بعضی ها که منو میشناسن و معتقدن که آدم صادقی هستم، بزرگیِ ادعای منو در نظر میگیرن و میگن احتمال داره که داخل کمدش سنجاق طلایی باشه. این چیز خیلی خاص و غیرممکنی که نیست و از طرفی دروغ هم این فرد نشنیدیم، پس ادعاش رو باور میکنیم.
در این حالت باور کردنِ ادعای من، تا حدی موجه هستش. چون چندان غیرمنطقی و غیرممکن نیست.
یا وقتی من خونه نیستم و از مادرم میپرسم ناهار چیه؟
به پاسخی که میده اعتماد میکنم و حرفشو باور میکنم. با اینکه برای من حرفش ثابت نشده و ممکنه دروغ گفته باشه. اما چون حرفش، ادعای بزرگی نیست، از طرفی منطقیه که غذایی که میگه رو درست کرده باشه، و احتمال دروغ گفتنش هم کمه، پس من حرفشو قبول میکنم و کار موجهی هم کردم.
اما اگه من بیام بگم من ربات هستم.
از نظر علمی احتمال این حرف صفر نیست، امکانش هست، اما امکانش خیلی خیلی ناچیزه، از طرفی ادعای خیلی بزرگی هم هست، در این حالت مردم حتی اگه منو آدم صادقی بدونن، ادعامو باور نمیکنن، فوقش میگن دیوونه شده.
به قول کارل سیگن ادعاهای بزرگ، شواهد بزرگ نیاز دارن.
در هر سه مثال، ادعاها غیرقابل بررسیه اما از نظر علمی و فلسفی، شما در حالت اول شما میتونین به حرفم باور داشته باشین و دیوانه هم نیستین، باورتون تقریبا موجه هستش.
در مورد ناهار هم همینطور.
اما باور به اینکه من ربات هستم، موجه نیست، با اینکه اینم غیرممکن نیست ولی هم احتمالش خیلی کمه هم اینکه خیلی ادعای بزرگیه.
پس باید نوع ادعا را سنجید.
حالا به این جمله دقت کنین:
این جهان، میتواند خالق یا خدایی داشته باشد.
این حرف منطقیه، مثل مثال ربات نیست. مثل مثال سنجاق طلایی در کمد هستش.
همه افراد اندیشمند این جمله رو قبول دارن و ایرادی نمیتونن ازش بگیرن. من در این جمله نگفتم که صددرصد خدایی هست. گفتم میتونه باشه.
فکر نمیکنم کسی بتونه به این جمله ایرادی بگیره. دوباره بهش دقت کنین:
این جهان میتونه خالق یا خدایی داشته باشه.
همه اینو قبول دارن، با وجود بیگ بنگ، فرگشت و هر توضیح علمی، باز هم کل هستی، میتونه خالق یا خدایی داشته باشه.
خدا به چنین گزاره ای ارتباط داره اما قوری راسل به هیچ چیزی ارتباط نداره.
همانطور که در مثال سنجاق یا ناهار، ادعای مطرح شده به صداقت من یا مادرم ، و به سادگی ادعا و محتمل بودنش ارتباط داشت، در نتیجه باور بهش موجه بود. اما به قوری راسل به چیزی وابسته نیست.
این قوری چه در فضا باشه و چه نباشه، به حال ما هیچ فرقی نمیکنه و چیزی نداریم که احتمال وجود داشتنش رو برامون بیشتر کنه. اما ما درمورد خدا حداقل یه گزاره داریم، من این گزاره رو به حداقل ترین حالت خودش دراوردم که کسی نتونه ایرادی بگیره و اون اینه که: این جهان میتونه خالقی داشته باشه.
خب حالا که میتونه خالقی داشته باشه، آیا ما نمیتونیم بهش باور داشته باشیم؟
درسته قابل اثبات نیست و از نظر علمی ادعای ابطال ناپذیره، یعنی نمیشه بررسیش کرد اما ما نقدا، یه جهانی داریم که میتونه ساخته شده توسط خدا باشه.
قوری راسل، مغالطه قیاس مع الفارغه چون قوری وابسته به هچ گزاره ای نیست و بود و نبودش هیچ فرقی نمیکنه.
اگه در فضا مقداری چای پیدا میکردیم که دم کشیده بود، آیا باز هم میتونستیم بگیم قوری در فضا نیست؟
در اون صورت ما مقداری چای داشتیم و این احتمال رو باید میدادیم که شاید قوری ای هم هست که این چای درون اون درست شده. این میشه مثال درست، و دیگه مغالطه نیست.
چون ما یک جهان هستی هم داریم که ممکنه مثل اون چای که شاید قوری براش وجود داشته باشه، این جهانی که داریم به چشم میبینیم هم، ممکنه خالقی داشته باشه.
ولی راسل چای رو از مثال حذف کرده و خدا رو فقط با قوری داره مقایسه میکنه، پس میشه مغالطه قیاس مع الفارغ.
اگه برای قوری، چای در فضا کشف شده بود، باور به قوری در فضا، چندان غیرموجه و غیرعادی نبود.
برای خدا هم یک جهانی داریم که میتونه خالقی داشته باشه.
دقت کنین من نمیخوام اون مثال معروف رو بزنم که بگم مگه میشه غذا بدون آشپز باشه یا تله موش خود به خود به وجود بیاد، پس این جهان هم خالقی داره.
من ابتدای بحث گفتم، میپذیرم اثباتی برای خدا وجود نداره و همه توضیحات علمی هم قبول میکنم. و نگفتم حتما این جهان خالقی داره، دارم این احتمال رو مطرح میکنم که جهان میتونه خالقی داشته باشه.
همین، یعنی جهانی در پیش روی ماست که ممکنه خالقی داشته باشه. اما چیزی در پیش روی ما نیست که بتونه قوری در فضا رو موجه کنه.
باز یه مثال دیگه میزنم که اگه کسی متوجه نکته حرفم نشده بشه، فرض کنین شما از روی حرف های من میگین این آدم تحصیلاتی داره، بعیده بدون تحصیلات باشه.
باوری که شما دارین، موجه هستش. اما براتون اثبات نشده. شما که مدرکی از من ندیدین و راستی آزماییش هم نکردین، شاید من مدرسه رو رها کرده باشم و بعدها با مطالعه شخصی، سطح سوادم بالا رفته باشه، اما محتمل تر اینه که من تحصیلاتی هم داشته باشم و اینو شما قبول میکنن. با اینکه اثبات نشده.
حالا شاید بهتر متوجه موضع افرادی مثل خیام بشین. در حقیقت اگر کسی از شما بپرسه پاسخ دقیق به این سوال که ایمان تحصیلات داره یا نه، چیه؟ شما باید بگین نمیدونم.
این دقیق ترین و معتبرترین پاسخه.
اما اگه پرسیدن باور خودتون چیه؟
موجه هستین بگین باور دارم که تحصیلاتی داره. خدا هم همینه، در بدترین حالت، هنوز باور بهش موجه هست. و شرایط مثل قوری راسل نیست.