بررسی تناسخ از دیدگاه متافیزیکی و فلسفه
امیا هستم، امروز در مورد تناسخ و نقدهای وارد بر اون میخوام صحبت کنم چون عده زیادی، تا به حال از من در این مورد سوال کردن. لینک ویدیوی این مطلب
قبل از اینکه به شروع بحث بپردازیم میخوام یه نکته خیلی مهم رو بگم.
وقتی من چیزی رو بررسی میکنم و مثلا میگم از نظر ادیان اینطوریه از نظر علم اینطوریه. خیلی ها تعجب میکنن و میگن یه حالت رو بگو.
بعضیا شاکی میشن و میگن چرا اسلام رو میگی شدی مبلغ اسلام، یا برعکس، میگن چرا فقط به نظر ادیان استناد نمیکنی؟
نکته ای که مخاطب ازش غافله اینه که شما میتونید براساس اعتقاداتون بگید فلان چیز درسته یا غلطه و این کارم در کامنت ها میکنید اما من نمیتونم، چرا؟
چون من کارم متافیزیکه و اعتقاداتم هرچی که باشه نباید در کارم دخیل بشه.
مثل وقتی که شما از یه پزشک میپرسین آیا مشروب برام ضرر داره یا نه؟
اون موظفه که از نظر علمی و پزشکی جوابتون رو بده. نباید بگه از نظر اسلام بده یا خوبه، اگه اینطور بگه، دیگه پزشک نیست، یه آخونده که لباس سفید پوشیده.
پزشک موظفه از جانب علم پزشکی صحبت کنه، شما اگه میخواستید نظر اسلام رو بدونید باید میرفتید پیش متخصص اسلام نه پزشک.
حالا ماورا و متافیزیک هم همینه.
من باید از نظر متافیزیکی و فلسفی صحبت کنم. چون تمام موارد ماورایی زیرمجموعه فلسفه هستن و میشه از نظر فلسفی بررسیشون کرد، فلسفه هم در کنار کارمون داریم.
کار ما متافیزیکه پس باید از جانب متافیزیک صحبت کنیم. ولی اکثر کسانی که در ماورا تحت عنوان استاد معرفی شدن، میان براساس عقیدشون جواب سوالات رو میدن.
به همین خاطر بین استادی که مثلا بوداییه با استادی که مسلمونه فرق هست و یکی میگه فلان چیز واقعیه یکی میگه نه. مردم هم گیج میشن چون اینا هیچ کدوم براساس متافیزیک نمیگن، مثل این میمونه دکترا براساس باور و عقیدشون بخوان کار کنن، خب یکیشون میگه مشروب خوبه یکی میگه بده. مردم هم سردرگم میشن.
اما دکتر واقعی میاد دقیق براساس علمی که داره میگه مثلا برای کبد بده.
بنابراین من دارم واقعا متافیزیک کار میکنم.
حالا ممکنه بگین خب پس چرا توی بعضی ویدیوهات میگی طبق اسلام اینطوریه. چون من ویدیو رو دارم برای طیف وسیعی از آدما ضبط میکنم و یه گفتگوی آنلاین نیست که طرفمو بشناسم.
به همین خاطر مجبورم یه سری پیش فرض ها در نظر بگیرم و میخوام اون افرادی که مذهبی هستن بدونن که از نظر دینشون پاسخ اون سوال چیه. و بعد از نظر متافیزیکی هم بررسی میکنم.
اگه دقت کرده باشین تایمی که به بحث متافیزیکی اختصاص میدم خیلی بیشتره و اصل ماجرا اینه.
معمولا برای موضوعاتی که ادیان در ساخت و پرداخت اونا نقش داشتن، نظر ادیان هم میگیم.
بررسی تناسخ
حالا که متوجه شدین بریم سراغ بررسی تناسخ.
تناسخ رو همتون شنیدین حالا بعضیا با جزئیات بیشتر بعضیا کمتر. من خیلی روی جزئیاتی که دیگران میدونن و توضیح میدن، اختلاف نظر و نکته خاصی ندارم. پس فقط نکته هایی که دارمو میگم.
تناسخ یکی از قوی ترین تئوری های متافیزیکیه که ایراد خیلی بزرگ و خاصی نمیشه بهش گرفت. به همین خاطر موضع من درمورد تناسخ بی طرفیه.
تناسخ هم مثل هر باور دیگه ای به مرور زمان آپدیت شده.
مدل های مختلفی از تناسخ وجود داره که اصلش از هندوئیسم اومده و در اونجا خدایان و بهشت و جهنم هم وجود داشته و شما ما بین هر مرگ و زندگی، به احتمال زیاد به جهنم موقتی میرفتین تا به اصطلاح کارماسوزی انجام بشه و برای زندگی بعدی آماده میشدین، که دوباره پاک و معصوم متولد بشین.
اما در سالهای بعد، در مدل های جدیدتر، جهنم بین زندگی ها رو حذف کردن و گفتن طبق کارما، در زندگی جدیدی قرار میگیرین که اونجا نتیجه اعمالتون رو ببینین.
توی این موارد خیلی بحث خاصی مطرح نیست، اگه بیشتر جزئیات خواستین، ویدیوی جهنم ناراکا هم ببینین.
چیزی که باعث شده تناسخ هنوز به عنوان یک باور باقی بمونه و به اثبات نرسه، اینه که شواهد خیلی قوی و معتبر براش وجود نداره.
انتقادها به تناسخ
بهترین نوع شواهد این تئوری معمولا یادآوری زندگی گذشته هستش که میگن فلان شخص زندگی قبلیشو به یاد آورده اما این اتفاق، دوتا عامل دیگه غیر از تناسخ میتونه داشته باشه.
از نظر فلسفی چون عامل دیگه ای براش پیدا کردیم، دیگه شک بهمون میافته و نمیتونیم بگیم صددرصد درسته.
فرض کنین ماشین شما پنچر شده. شما میگید کار همسایتون بوده که باهاتون دشمنی داره.
من به لاستیک نگاه میکنم و میبینم فرسودس. به شما میگم آیا امکان نداره که به خاطر فرسوده بودنش پنچر شده باشه؟
من براتون اثبات نکردم که لاستیک به خاطر فرسودگی پنچر شده، اما شک ایجاد کردم. البته یه شک معقول.
حالا دیگه شما موجه نیستین ۱۰۰درصد بگین کار همسایتون بوده.
چون دست کم یه عامل دیگه برای اون اتفاق پیدا شده که ممکنه درست باشه.
برای تناسخ هم دوعامل وجود داره که شک ایجاد میکنه.
دلایل احتمالی به یاد آوردن زندگی قبلی:
عامل اول مربوط به دیتاییه که در مغز ما ذخیره میشه و ما بخش عظیمی از این دیتا رو به یاد نمیاریم و در شرایط خاص مثل خلسه و هیپنوتیزم ممکنه به یاد بیاریم.
مثلا ما مستندهایی دیدیم، فیلم هایی دیدیم، مطالبی در کتب درسی یا مجلات و روزنامه خوندیم، که الان در حقیقت درمورد بسیاری از کشورهای جهان و فرهنگ ها اطلاعات عظیمی در مغزمون هست.
حتی جملاتی رو به چند زبون میتونیم بیان کنیم.
اما در حالت عادی به یاد نمیاریم.
اگه کسی از شما بپرسه اسم یکی از روستاهای بلژیک رو بگو، نمیتونی بگی.
اما ممکنه ۱۰ سال پیش موقعی که داشتی توی یه مهمونی با کسی صحبت میکردی، تلویزیون در مورد یکی از روستاهای بلژیک داشته مستندی پخش میکرده که صداش وارد مغزت میشده.
اما الان اصلا یادت نیست و در پاسخ میگی چیزی از روستاهای بلژیک نمیدونم. درصورتی که میدونی و توی مغزت هست.
در حالت هیپنوتیزم، خواب یا خلسه ممکنه یه چیزی درمورد اون روستا به یاد بیاری که در حقیقت اطلاعاتشو از اون برنامه تلویزیونی که سالها پیش پخش شده، گرفتی. ولی چون این نکته ای که دارم میگمو نمیدونی تصور میکنی که زندگی قبلیت رو به یاد آوردی.
حرفای من به این معنی نیست که تناسخ وجود نداره اما این یه شک هست که وارده.
مثلا وقتی یک زن انگلیسی میگه زندگی قبلیش رو به یاد آورده، ۱۰۰ سال پیش در اسکاتلند زندگی میکرده و اطلاعاتی به ما میده از محل زندگی قبلیش که هرگز هم اونجا نبوده، همه تعجب میکنن که اگه تناسخ نیست پس چطور اینارو میدونه. این حالت خوشبینانه ایه.
اما موضع سختگیرانه ای میشه به این ماجرا داشت، این زن، کل زندگیش در قرنطینه کامل نبوده، طوری که از بدو تولد کسی رو ندیده باشه، هیچ روزنامه، مجله و کتابی نخونده باشه، تلویزیون و اینترنت نداشته باشه، ما نمیتونیم با قطعیت بگیم واقعا زندگی قبلیشو به یاد آورده.
چون ممکنه اطلاعاتی که داده، روزی از جایی وارد مغزش شده. هرچند که خودش این موضوع رو ندونه.
مثلا توی رستوران بوده و یه نفر که اصالتا اسکاتلندیه کمی دورتر، داخل رستوران نشسته بوده و داشته برای کسی خاطره ای از محل زندگیش تعریف میکرده.
این زن هم به حرفای اون شخص دقت نمیکرده اما صداشو میشنیده و اون اطلاعات وارد مغزش شده. اگه فیلم لیمیتلس رو ببینین متوجه این نکته میشین.
حافظه ژنتیکی
پس این حالت اول، که شک ایجاد میکنه، یعنی میگه ممکنه برای افرادی که زندگی قبلیشون رو به یاد میارن، این توجیه وجود داشته باشه.
حالت دوم تئوری حافظه ژنتیکیه که رقیب تناسخه. برای اون ویدیوی جداگونه ای ساختم.
طبق اون، بخشی یا حتی ممکنه همه حافظه اجداد شما در ژنوم شما باشه. که توی بازی اساسینز کرید بهش اشاره میشه.
برای این تئوری آزمایشاتی هم انجام شده، مثلا موش هایی که پدر و مادرشون در یک هزارتو بودن و راه خروج رو بعد از آزمون و خطاهای بسیار، یاد گرفتن.
بچه هاشون اغلب مسیر درستو سریع پیدا میکنن، با اینکه از بدو تولد به دور از پدر و مادرشون بودن و ارتباطی باهاشون نداشتن.
انگار یادشون میاد مسیر درست چیه. این موش هایی که از نسل های بعد هستن، در هزارتوهای دیگه استعداد خوبی برای پیدا کردن راه خروج از خودشون نشون نمیدن، پس یعنی استعدادشو از والدین به ارث نبردن، بلکه مسیر درست رو دارن به یاد میارن.
طبق این تئوری دلیل اینکه انسانها زود پیشرفت کردن همینه، و خیلی از چیزهایی که به طور غریزی میدونیم و بهش عمل میکنیم، در حقیقت نسل های قبلی با آزمون و خطا یادگرفته بودنش.
پس تئوری حافظه ژنتیکی هم که میگه ممکنه بخشی از خاطرات اجدادمون رو به یاد بیاریم، در تئوری تناسخ شک ایجاد میکنه.
این دو شک باعث میشه که ما هنوز به طور ۱۰۰ درصد تناسخ رو قبول نکنیم اما رد هم نمیتونیم کنیم چون برای رد کردن باید اثبات ۱۰۰درصدی بتونیم ارائه کنیم.
کسی هم که تناسخ رو ۱۰۰ درصدی قبول داره باید این دو عامل که شک ایجاد میکنن رو بتونه برطرف کنه.
مثلا در مورد مثال لاستیک پنچر شده، اگه اون شخص، فیلمی از دوربین مداربسته نشون من بده که همسایشون میاد و لاستیک رو پنچر میکنه، یا متخصصی با بررسی لاستیک بگه که این عمدا پنچر شده و به علت فرسودگی نبوده، در اینصورت شکی که من ایجاد کردم بی اعتبار میشه.
پس برای قبول ۱۰۰ درصدی تناسخ باید دو شک ایجاد شده کاملا ثابت بشه که اشتباه هستن یا نمیتونن درست باشن.
نکته:
اشتباهی که خیلی از باورمندان میکنن اینه که میان یه توجیه خوب یا یک سری دلیل ارائه میکنن.
مثلا میگن عدالت با تناسخ به خوبی انجام میشه یا قراره همه برن بهشت یا به تکامل برسن یا یکی بشن. اینا شاید دلایل خوبی باشه ولی اثبات نیست.
مثل این میمونه من به شخصی که اسمش مصطفیس بگم در کره ماه موجوداتی زندگی میکنن که مصطفی رو میپرستن و سالهاست دارن عناصر باارزشو از ماه استخراج میکنن و جمع میکنن تا روزی به مصطفی بدن.
بعد بهش بگم خب، باور داری این موضوع رو ؟ اون بگه نه.
بگم تو دیگه چرا؟ برا تو دارن عناصر با ارزش جمع میکننا. اینکه به نفعه توعه؟
مصطفی میگه اوکی، به نفع من هست اما از کجا معلوم درست باشه، چون به نفع منه یا چون قشنگه، پس واقعیه؟
جمع بندی
جمع بندی این ویدیو میشه اینکه از نظر فلسفی و علمی، امکان داره که تناسخ وجود داشته باشه. به منابع تاریخی و مقدس در این زمینه خیلی نمیشه اعتماد کرد چون به مرور زمان دستخوش تغییر و تحریف شدن.
به تجربیات شخصی هم چون ممکنه دروغ و اشتباه باشن یا اینکه واقعی باشن اما دلیل دیگه ای غیر از تناسخ داشته باشن نمیشه اعتماد کامل کرد. همونطور که قبلا دلیل صاعقه، خدای آسمان بود ولی الان میدونیم دلیل دیگه ای داره.
اثبات ۱۰۰درصدی برای تناسخ هنوز ارائه نشده، همچنین رد ۱۰۰ درصدی هم هنوز براش ارائه نشده، بنابراین با توجه به ویژگی هایی که داره از نظر من درکل یه تئوری بسیار قوی و محتمل میتونه باشه.
ممکنه بعضیا بگن بالاخره تکلیف ما چی؟ چی درسته و چی غلط؟
یه نکته ای که باید بهش دقت داشته باشین، اینه که برای همه چیز لازم نیست شما اثبات ۱۰۰درصدی داشته باشین که بهش باور داشته باشین.
شما میتونین یه باور کمتر از ۱۰۰ درصد اما موجه داشته باشین.
مثلا وقتی از مادرتون میپرسین ناهار چیه؟ حرفشو باور میکنین، در صورتی که اثبات ۱۰۰ درصدی برای حرفش ارائه نکرده، اما شما بسیار محتمل میدونین که حرفش درست باشه.
در مورد خیلی از مسائل ماورایی هم همینه، ممکنه شما به جواب درست رسیده باشین حتی اگه نتونین کاملا اثباتش کنین. پس این نکته رو گوشه ذهنتون داشته باشین.
خب من در این ویدیو چند مبحث مهم فلسفی و متافیزیکی رو مطرح کردم و موضع خودمو در مورد تناسخ گفتم، بهتره ویدیو رو چندبار ببینین و به حرفایی که زدم خوب دقت کنین.
نظرها و سوالاتتون رو میتونین توی بخش کامنت های یوتیوب اسرار ماورا قرار بدین.