توصیه سادگورو و اشو برای تقویت حس ششم
درود به همه اینجا اسرار ماوراست، من امیا هستم، امروز توصیه های اشو و سادگورو در مورد حس ششم رو براتون آماده کردم.
اول ببینیم که اشو در این زمینه چی گفته:
حس ششم، احساسی درونی است که در مورد خودتان و سرچشمه تان به شما میگوید و نشان میدهد.
تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن را متوقف کنید.
به همه چیز نگاه کنید اما بگذارید احساس درونی تان با شما حرف بزند. به آن اعتماد کنید.
اگر به آن اعتماد کنید، رشد خواهید کرد.
تغذیه شده و قوی تر خواهد شد.
بیشتر گوش بده و بیشتر احساس کن. در هر کاری که میکنی گوش به زنگ باش.
اگر مشغول حمام کردن هستی، زمانی که آب روی بدن جاری است آن را احساس کن.
اگر مشغول خوردن هستی، بیشتر مزه کن و بیشتر حساس باش. با خوردنت همراه باش و اجازه نده که ذهنت به اینجا و آنجا برود.
با هشیاری باقی بمان، کم کم خواهی دید که چیزی از دریای خواب بیرون می آید و تو هوشیارتر و آگاه تر میشوی.
هشیاری را نمی توانی انجام بدهی، یک عمل نیست. میتوانی هشیار باشی، این بخشی از وجود توست.
پس بیشتر احساس کن، بیشتر بو کن، مزه کن، لمس کن، و بیشتر گوش کن. بیشتر و بیشتر حساس باش.
خب ببینم که سادگورو در این زمینه چی گفته:
همه افکار و درک ما براساس ۵ حس است. اما حس اضافه تری وجود دارد که از طریق همین حواس میتوان به آن دست یافت.
اگر در تمام لحظات، بدون هیچ فکر و قضاوتی، حواستان فعال باشد، به طور طبیعتی شهود شما تقویت خواهد شد.
افکار و قضاوت های درونی و تعصبات، جعبه هایی هستند که شما میسازید و نمیتوانید از داخل آنها بیرون بیایید.
فقط باید توجه کنید و از زندگی لذت ببرید. حواس اصلی شما وابسته به منطق شما هستند اما حس ششم یا شهود شما اینطور نیست. آن، نتیجه را به شما نشان میدهد بدون اینکه شما را در مسیر، سرگردان کند.
یک راه اضافی است برای دانستن.
خاطره سادگورو از شهود و حس ششم:
سالها پیش در یک مزرعه دور افتاده زندگی میکردم.
فردی را استخدام کردم که شنوایی بسیار ضعیفی داشت. مردم دهکده او را مسخره میکردند چون به خاطر شنوایی بدش، یک احمق به نظر میرسید.
باید فریاد میزدیم تا نصف جمله را بفهمد.
متوجه شدم که مینشیند و بعد یک روز بلند میشود و میگوید فردا زمین را شخم میزنیم.
یا میگوید امشب باران خواهد بارید.
من به آسمان نگاه میکردم و میدیدم آسمان صاف است و ابری نیست. پس چطور قرار است باران ببارد؟
اما باران میبارید.
وقتی میگفت میبارد، واقعا میبارید.
با خودم گفتم، واو، این فرد احمق، چیزی میداند که من نمیدانم.
پس رفتم و مثل او در همان جا نشستم. همان کارهایی را کردم که او میکرد.
سعی میکردم دمای هوا، رطوبت زمین و همه چیز را حس کنم.
این کار ۱۸ ماه طول کشید.
هر روز این کارو انجام میدادم. به تماشای حشرات و پرندگان مشغول میشدم.
حالا امروز، اگر به شما بگویم که باران می بارد، ۹۰ درصد باران خواهد بارید.
این جادو نیست.
من با ماهیگیرها بوده ام، در سواحل آفریقا و مدیترانه،
آنها سرشان را بالا میگرفتند و بو میکردند. سپس میگفتند تا دو ساعت دیگه طوفان شدیدی رخ خواهد داد.
ما باید برگردیم.
آنها به چیزی نگاه نمیکردند.
هر موجود دیگری هم میداند که طوفان در راه است.
وقتی میگوییم که ما تکامل یافته ترین نوع حیات روی زمین هستیم، به این معنی است که ما پیچیده ترین سیستم عصبی را داریم.
بنابراین اگر پیچیده ترین سیستم عصبی را داریم، باید بتوانیم چیزهای بیشتری را از آنچه حیوانات حس میکنند، حس کنیم.
اما به دلیل فعالیت مغزی مان، افکار و احساساتمان بر ما غلبه کرده اند.
اما آنچه شما فکر میکنید، مهم تر از آنچه در جهان اتفاق می افتد نیست.