آزمایش میلگرام، آزمایش وحشتناکی که جهان را شوکه کرد!
آزمایش میلگرام یکی از عجیب ترین آزمایشاتی بود که نه تنها نشان داد مریدان هیتلر به اندازه او مقصرند بلکه ذات انسان را آشکار کرد!
در دورانی که دادگاه رسیدگی به جنایات یک سرهنگ نازی به نام آدولف آیشمان در حال انجام بود، سوالی ذهن پژوهشگران و مقامات دادگاه را به خود مشغول کرد. این سوال این بود که آیا در یک سیستم فاسد و جنایتکار، فقط شخصی که در رأس قدرت است مسئول و گناهکار است و زیردستان همگی مجبور به اطاعت بوده اند و به قول معروف مامور بوده اند و معذور؟ یا اینکه همگی گناهکار هستند؟
سه ماه بعد از دادگاه ، یک روانشناس به نام استنلی میلگرام، آزمایش عجیبی را طراحی کرد که توانست با این آزمایش پاسخ این سوال را پیدا کند.
در این آزمایش عده ای به عنوان داوطلب انتخاب میشدند و به آنها گفته مشد که قصد داریم روی حافظه انسان و روش های حافظه و یادگیری تحقیق کنیم و اگر شما در آزمایش ما شرکت کنید، مبلغی هم به عنوان دستمزد به شما داده میشود.
روند آزمایش:
قبل از شروع آزمایش ، یک قرعه کشی انجام میشد، به این ترتیب که دو پاکت بین دو نفر آورده میشد و در حقیقت نفر اول شخصی بود که برای شرکت در آزمایش انتخاب شده بود و نفر دوم وانمود میکرد که غریبه است و او هم برای آزمایش داوطلب شده است درصورتی که او همدست روانشناس و تیم آزمایشگر بود.
به سوژه گفته میشد که در یکی از پاکت ها نام معلم و در دیگری نام یادگیرنده نوشته شده است. و از او خواسته میشد تا یکی از پاکت ها را به تصادف انتخاب کند. اما در حقیقت درون هر دو پاکت کلمه معلم نوشته شده بود تا سوژه نقش معلم را داشته باشد.
حالا سوژه آزمایش در نقش معلم بود و دستیار آزمایشگران هم در نقش یادگیرنده قرار گرفته بود.
سپس به سوژه گفته میشد که ما چند جفت کلمه را اعلام میکنیم و یادگیرنده باید آنها را حفظ کند.
کلمات به صورت جفت جفت اعلام میشدند: مانند: کاغذ- نردبان ، موز – دکمه ، هوا- تلفن.
سپس کلمه نخست هر جفت از کلمات گفته میشد و کلمه دوم را باید یادگیرنده اعلام میکرد. مثلا اگر گفته میشد، موز، یادگیرنده باید میگفت دکمه.
به سوژه که در نقش معلم بود گفته میشد که اگر یادگیرنده نتوانست کلمه درست را بگوید، شما باید این دکمه ای که میبینید را فشار بدهید، با این کار یک شوک الکتریکی به سوژه وارد میشود.
مقدار شوک در ابتدا کم بود ولی برای دفعات بعدی که یادگیرنده اشتباه میکرد هربار بیشتر میشد.
بین معلم و یادگیرنده یک دیوار قرار داشت و آنها همدیگر را نمیدیدند اما صدای فریادهای یادگیرنده زمانی که شوک به او وارد میشد برای معلم پخش میشد.
البته همانطور که گفتیم یادگیرنده در واقع دستیار مسئولین آزمایش بود و هیچ شوکی هم به او وارد نمیشد. صدای فریادی هم که برای معلم پخش میشد از قبل ضبط شده بود.
آقای میلگرام این آزمایش را برای افراد زیادی انجام داد و همه آنها در نقش معلم در این آزمایش شرکت کردند.
هدف این بود که ببینند افراد تا چه مرحله ای و تا چه ولتاژی پیش میروند؟
پس از اتمام آزمایشات، میلگرام موضوع این آزمایش را به شاگردان خود در دانشگاه گفت و از آنها خواست که حدس بزنند نتیجه این آزمایش چه شده است؟ سوال این بود که چند درصد افراد حاضرند تا ولتاژ های بالا که بیشتر از ۲۲۰ ولت است آزمایش را ادامه بدهند؟ چند درصد افراد شرکت داده شده در آزمایش حاضرند شخصی را که نمیشناسند شکنجه کنند و از دستور پیروی کنند؟ و چند درصد حاضرند این آزمایش را متوقف کنند و به خاطر انسانیت، دیگر آن را ادامه ندهند؟
راستی یادم رفت بگویم زمانی که ولتاژ بالاتر میرفت، صدای یادگیرنده برای معلم پخش میشد که التماس میکرد و میگفت من بیماری قلبی دارم، خواهش میکنم آزمایش را متوقف کنید.
دانشجویان میلگرام همگی باور داشتند که بین ۱ تا ۳ درصد افراد حاضرند این آزمایش را تا بیشترین شوک ادامه بدهند.
سپس میلگرام از همکاران خود و ۴۰ روانپزشک که روحیات و روان انسان را می شناختند نظرسنجی کرد و نتیجه این نظر سنجی هم این بود که بین ۳ تا ۴ درصد افراد، این آزمایش را تا آخر ادامه خواهند داد. احتمالا این چند درصد افراد بیمار جامعه هستند، کسانی که از شکنجه دیگران لذت میبرند یا کسانی که برای پول هرکاری را انجام میدهند. البته مبلغ دستمزد زیاد و وسوسه انگیز نبود.
نتیجه آزمایش:
سرانجام میلگرام نتیجه آزمایش را اعلام کرد.
همه برای شنیدن نتیجه واقعی آزمایش لحظه شماری میکردند.
در حقیقت ۶۵ درصد شرکت کنندگان تا انتهای آزمایش که ولتاژ ۴۵۰ ولت بود پیش رفته بودند. این نتیجه جهان را شوکه کرد. ۶۵ درصد افراد جامعه حاضر بودند دیگری را شکنجه کنند و از دستور مافوق که خلاف انسانیت است پیروی کرده بودند.
میلگرام برای اطمینان بیشتر، این آزمایش را با اندکی تفاوت در مناطق دیگر و با افراد دیگر هم انجام داد و باز هم به نتایج مشابهی رسید. بین ۶۱ تا ۶۶ درصد شرکت کنندگان تا انتهای آزمایش پیش میرفتند.
حالا معلوم شده بود که تمام آن روانپزشکان که فکر میکردند انسان را به خوبی میشناسند در اشتباه بوده اند و بزرگ ترین خطری که انسانها را تهدید میکند درواقع خودشان هستند.
از آزمایش میلگرام دو تفسیر جالب بدست آمد:
اولا اکثر افراد در مواقع بحرانی، قدرت و صلاحیت تصمیم گیری ندارند و تصمیم گیری را به سلسله مراتب قدرت واگذاری میکنند.
دوما اصطلاح ماموریم و معذور واقعا درست است و اکثر افراد وقتی از دستورات مافوق اطاعت میکنند، خود را مسئول کارهای خود نمیدانند.