روش کاری و آموزشی اسرار ماوراء | درس گفتار متافیزیک
این درسگفتاری از متافیزیک است که کمک به حل کلاف سردرگم سوالات متافیزیکی شما علاقمندان به ماورا میکند. دقیق بخوانید و بیاندیشید.
ممکن است برایتان سوال شده باشد که آموزش های ما به چه شکل ارائه میشوند و من به چه نحوی به سوالاتی که در این حیطه پرسیده میشوند پاسخ میدهم؟ عقاید متافیزیکی من چیست و چگونه بیان میشوند؟
اصلا از کجا معلوم که من پاسخ صحیح را بدانم؟ یا اینکه حقیقت را بگویم؟
این سوال را در مورد همه کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند میتوان پرسید چون این مسائل مانند برخی علوم طبیعی و تجربی نیستند که جواب ها به راحتی قابل سنجش و راستی آزمایی باشند.
همه به دنبال پاسخ و حقیقت هستند، نه برای اینکه آگاه بشوند، بلکه برای اینکه علامت سوال داخل ذهنشان از بین برود و پرونده آن شخص یا موضوع را برای همیشه ببندند.
تفکرات قبلی من:
در گذشته وقتی کسی سوالی در این حیطه از من میپرسید فورا جواب میدادم و با اینکه پاسخ من بسیار موجه و قابل دفاع بود اما اکثر اوقات مفید نبود چون آن شخص اگر پاسخ من را با باورهایش هم جهت میدید آن را قبول میکرد اما اگر هم جهت نبود نتیجه میگرفت که من اشتباه میکنم یا دارم به او دروغ میگویم.
مثلا اگر کسی از من بپرسد که آیا میتوانیم مانند سوپرمن با قدرت های ماورایی پرواز کنیم؟ و من بگویم که این کار شدنی نیست، عده ای به من خواهند گفت که فلان استاد خلاف این را گفته و بعد میبینند که در اینترنت کلیپی از آن هست یا داستانی در مورد آن میشنوند و بعد نتیجه میگیرند که ایمان صدیقی چون خودش نمی تواند این کار را انجام بدهد و به این قدرت نرسیده است، این کار را شدنی نمیداند و باقی حرف های من هم کنار میگذارند.
حالا اگر من میگفتم که بله این کار شدنی است، آنوقت، آن عده که اعتقاد دارند این کار شدنی نیست به این نتیجه میرسند که من دروغگو و شیاد هستم یا اشتباه میکنم و سایر صحبت های من هم به کلی کنار میگذارند.
در واقع اکثر افراد بر اساس عقاید خود، جواب ها را از قبل دارند، یا دوست دارند حقیقت همان چیزی باشد که دلشان میخواهد حقیقت باشد. پس تقریبا هر جوابی که من بدهم بی تاثیر است و نمیتواند آگاهی آنها را بالاتر ببرد.
زمانی هم که پاسخ من برخلاف باورهای آنها باشد به سراغ مغالطه حمله به حریف میروند تا بتوانند من را کنار بگذارند و به سراغ آن کسی بروند که هم جهت با باورهای آنهاست. از طرفی اکثر افراد بر اساس داستان هایی که شنیده اند و ویدیوهایی که در اینترنت میبینند، نتیجه گیری های متافیزیکی میکنند.
مشکل شما این است که مغز خود را از چیزهای اضافه پر کرده اید
من هربار که با کسی روبرو میشوم، آن شخص تعداد زیادی سوال دارد و با هیجان از من سوالاتش را میپرسد، سپس من میگویم نظر خودت در اینباره چیست؟ میبینم ساعت ها دارد به سوالی که جوابش را نمیدانست پاسخ میدهد و فقط منتظر تایید من است.
حالا ممکن است شما بگویید وظیفه من گفتن حقیقت بدون درنظر گرفتن دیگران است. من هم قبلا همین کار را میکردم و به آن اعتقاد داشتم اما همانطور که گفتم این کار از منظر نتیجه گرایی چندان سودمند نیست و به راحتی خیلی از آدمها فرصت آگاه شدن را از دست میدهند. هنوز هم حقیقت را میگویم اما به نوعی هوشمندانه تر.
به این نتیجه رسیدم که بهترین کار این است، که اولا، اگر در مورد چیزی میخواهم صحبت کنم، تجربه و یا اجرایی هم در رابطه با آن داشته باشم.
اتفاقی که میافتد این است که افراد میخواهند بدانند آن تجربه و یا اجرا چگونه انجام شده است؟ آیا واقعی بوده است؟ اگر واقعی بوده چگونه آن را انجام داده ام؟
من به جای اینکه در اینجا فورا جواب بدهم و دیگران پرونده این موضوع را برای همیشه ببندند، و بعد در دام شخص دیگری بیافتند که معلوم نیست او با صداقت به آنها پاسخ بدهد یا نه، اکثر اوقات هیچ پاسخ مشخصی نمیدهم تا علامت سوال داخل ذهن افراد باقی بماند.
سپس در بخش آموزش ها به پایه و اساس متافیزیک و فلسفه آن می پردازم. در نتیجه همه ی چیزهایی که برای رسیدن به جواب لازم است در اختیار افراد قرار میگیرد.
مثال خوردن لامپ و ذغال:
مثلا وقتی که یک نفر میبیند من لامپ و ذغال میخورم و روی اتش راه میروم، این سوال برایش ایجاد میشود که این کار آیا واقعی است یا خیر و اگر واقعی است چطور انجام میشود؟
من فلسفه انجام آن را در آموزشها توضیح میدهم، نتیجه این میشود که فرد میفهمد این کار شدنی است و در چه شرایطی انسان قادر به انجام این سه کار است و بسیاری از سوالات آن شخص در مورد دراویش و مرتاضها جواب داده میشود بدون اینکه من مستقیما در مورد آنها صحبت کرده باشم.
اگر از ابتدا راجع به دراویش یا مرتاض ها اظهار نظر میکردم با حمله اکثریت مواجه میشدم و آنها میگفتند تو مگر درویش یا مرتاض هستی؟ ولی حالا بدون اینکه راجع به آنها صحبت کنم تعدادی از کارهایشان را انجام دادهام و بعد، فلسفه آن هم گفته ام.
هرکسی هردوی اینها را کنار هم قرار بدهد به پاسخ درست میرسد. حتی اگر برخلاف عقیده اش باشد دیگر مبارزه با حرف من برایش بسیار سخت میشود.
مثال پیشگویی های من:
همانطور که در مورد پیشگویی گفتم به اعتقاد من هیچ کس از همه وقایع آینده با خبر نیست، فقط گاهی آینده به ما الهام میشود و ما از برخی وقایع به نحوی باخبر میشویم و خودم هم در این زمینه توانایی دارم.
اگر کسی بگوید آیا خودت این کار را کرده ای که آن را تایید میکنی؟ میگویم بله و عده زیادی شاهد آن بوده اند.
اگر کسی بگوید چرا میگویی انسان نمیتواند همه چیز را پیشگویی کند و از تک تک وقایع آینده، در لحظه با خبر شود؟ مگر فلان شخص را در برنامه استعدادیابی ندیدی که چطور آینده را پیشگویی میکرد؟
در اینجا میگویم من هم این کار را به صورت لایو انجام داده ام. من نیز همه آن کارهایی را که تو دیده ای میتوانم انجام بدهم، پس به جای تمرکز روی آن اجراها و نتیجه گیری متافیزیکی از روی آنها، فقط به بحث های اصلی متافیزیک و استدلالهای گفته شده در آموزش ها دقت کن.
به این مثال توجه کنید:
شخص الف میگوید: توانایی ایکس، شدنی است و آن را انجام داده است.
ب میگوید: توانایی ایکس، شدنی است ولی آن را انجام نداده است.
ج میگوید: توانایی ایکس، شدنی نیست و خرافه است.
در این مثال اکثر افراد معتقد به متافیزیک میگویند شخص الف فرد موجه تری است و به حرف او امتیاز و اعتبار بالاتری میدهند.
حالا اگر شخص د را به موارد بالا اضافه کنیم، به این ترتیب که:
شخص د میگوید: توانایی ایکس شدنی نیست و خودش آن را انجام داده است. (مثل جیمز رندی)
در این حالت جدالی بین طرفداران شخص الف و د سر میگیرد و دیگر اکثریت به راحتی حرف های شخص الف را کاملا درست نمی پندارند. و به راحتی هم حرف های شخص د را نمیپذیرند. حالا هرکدام که استدلال قوی تری دارد موفق تر است و سرپوش گذاشتن روی حقیقت و فریب مردم سخت تر است.
هدف من برای پیشرفت شما در ماوراء
همه هدف من این است که توجه مردم فقط به نمایش ها و داستان هایی که شنیده اند نباشد. شنیدن و دیدن این نمایش ها چیزی به شما اضافه نمیکند و روشی که اکثر مردم در مواجهه با این مسائل پیش میگیرند اشتباه است. آنها میبینند یک نفر پرواز کرده است، فورا از او میپرسند آیا این کار واقعی بود؟
و بعد طوری در انتظار جواب هستند که انگار دارند از یک فرد معصوم که نمیتواند دروغ بگوید سوال میکنند؟ از کجا میدانید که او حقیقت را به شما بگوید؟
او میتواند به راحتی به شما دروغ گفته و شما را در مسیری که موفقیت آمیز نیست قرار بدهد.
کل هدف من این است که شما به مباحث اصلی و پایه ای متافیزیک بپردازید و از روی نمایش های دیگران نتیجه گیری های متافیزیکی نکنید.
اگر کاری شدنی نیست، دیگر فرقی نمیکند که یه جادوگر، مرتاض، درویش، شیطان پرست یا هر کس دیگری مدعی انجامش باشد. در هر حال شدنی نیست.
اگر هم کاری شدنی است، هرکسی ممکن است به آن دست پیدا کند و باید در جستجوی بهترین روش برای دست یافتن به آن بود.
باید خودتان به پاسخ درست برسید نه اینکه کسی به شما بگوید و شما مانند یک کودک به او اعتماد کنید به این امید که حقیقت را گفته باشد.