فلسفه وجود روح چیه؟ چرا برای زندگی پس از مرگ یا زندگی دوباره به روح نیازه؟
درود به همه، امروز یه بحث متافیزیکی رو بررسی میکنم و نکته جالبی رو بهتون میگم. اگه بعد از مرگ، زندگی به نوع دیگه ای ادامه داشته باشه مثل تناسخ یا رستاخیز و بهشت و جهنم، در اینصورت به وجود روح نیازه. اما چرا؟
با این پیش فرض که زندگی بعد از مرگ وجود داشته باشه، میخوایم ببینیم چرا به روح نیاز داریم؟
توجه کنین که این یه بحث اعتقادی یا لزوما واقعی نیست و یک بحث متافیزیکی براساس پیش فرض های گفته شدس.
مثال دوباره متولد شدن و دوباره ساخته شدن:
تصور کنین که کودکی در حال بازی با خونه سازی هاشه. اون داره یه برج میسازه که وقتی پدرش به خونه اومد بهش نشون بده. مادرش هم در حال تماشای بازی کودکه.
کودک، برج رو با خونه سازی ها میسازه و منتظره که پدرش بیاد.
بعد، خوابش میبره.
در این حین، برج یکهو فرو میریزه.
مادر برای اینکه کودک ناراحت نشه، خودش دوباره عینا همون برج رو میسازه. دقیقا هر خونه سازی رو در جایی که کودک گذاشته بود میذاره و نتیجه کار، دقیقا شبیه برجی میشه که کودک ساخته.
مدتی بعد، کودک بیدار میشه و متوجه نمیشه که این برج همون برج نیست و پدرش هم میاد و با دیدن چیزی که کودک ساخته، حسابی تشویقش میکنه.
در این مثال ما با یه بحث فلسفی به ظاهر ساده اما بسیار پیچیده روبرو هستیم.
آیا این برج که پدر دید همون برجی هست که کودک ساخته؟
اکثر فیلسوفا میگن خیر. این همون برج نیست. این برج رو مادر ساخته و هویت این برج با قبلی فرق داره با اینکه دقیقا همون شکلیه.
موضوع پیچیده تر اینه که حتی اگه یک چیز رو خود سازنده دوباره بسازه، همون قبلی نیست.
مثلا آشی که امروز شما درست میکنین حتی اگه عینا شبیه آشی باشه که دیروز درست کردین، همون آش دیروزی نیست.
پس آیا اگه در روز رستاخیز، اجزای بدن انسانها بهم وصل بشه و دوباره انسان ها زنده بشن، همون قبلی هستن؟
بدون روح، قطعا نه.
میلیاردها نفر و هزاران نسل، روی زمین زندگی کردن و مردن. جنازشون تجزیه شده و اتم های بدنشون از هم پاشیده شده.
این اتم ها سپس در گیاهان و حیوانات و حتی در بدن افراد مختلفِ بعدی رفتن. یعنی اتم های بدن شما یا حیوون خونگیتون، منحصر به خودش نیست. چون زمین یه محیط بستس، و فقط یک نسل روی زمین زندگی نکرده.
در نتیجه قطعا اتمی در بدن شماست که قبلا متعلق به بدن فرد دیگهای در طول تاریخ بوده.
پس ذرات بدن شما، منحصرا مال شما نیستن و با موجودات زنده قبلی مشترک بودن.
حالا فرض کنین قراره دوباره انسان بعد از مرگش زنده بشه
مشخص نیست که کدوم اتم برای کیه؟ آیا باید برای من استفاده بشه و دوباره من رو تشکیل بده؟ یا به بدن فردی بره که هزار سال پیش زندگی میکرده و اونو تشکیل بده؟
و حتی اگه جداگانه برای هرکسی اتم مجزایی وجود داشت، و قرار بود دوباره از نظر فیزیکی انسانها رو بشه بازتولید کرد، آیا انسانی که به وجود میاد همون انسان قبلیه؟
یعنی اگه در روز رستاخیز یا هرگونه زندگی بعد از مرگی، ذرات بدن اینشتین رو دوباره سرهم کنن، این انیشتین همون قبلیه؟ مثال برج کودک رو به خاطر بیارید.
در اینجا به چیزی فرامادی و منحصر به فرد، مثل روح نیاز داریم، که بتونه به اون جسمی که دوباره سرهم شده هویت بده.
زمانی که شما یک کامپیوتر جدید میخرید، اگه از تمام محتویات کامپیوتر قبلی، مثل برنامه ها و فایل ها و تاریخچه مرورگر و همه چیز، بکاپ بگیرید و بعد همون بکاپ رو در کامپیوتر جدید نصب کنید، در اینصورت، با اینکه سخت افزار عوض شده و شما با یک کامپیوتر جدید دارید کار میکنید، اما همون هویت قبلی رو حس میکنید و اصلا احساس نمیکنید که این یه کامپیوتر دیگس و متعلق به شما نیست.
انگار همون کامپیوتر شماست که قوی تر شده و فقط ظاهرش عوض شده، اما باطنا همونه.
مثل وقتی که لباس های جدیدی میپوشید یا دچار اضافه وزن میشید یا اندامتون متناسب و ورزشی میشه، هویت شما از دست نمیره و همچنان معتقدین که خودتون هستین.
پس نرم افزاری که روی کامپیوتر جدید نصب میشه، باعث میشه شما بدون احساس بیگانه بودن با کامپیوتر جدید بتونین اهداف و کارهای قبلیتون رو ادامه بدین.
روح هم با قرار گرفتن بر جسم جدید، بهش هویت میده و میتونه اهداف قبلی رو دنبال کنه.
به این نکته دقت داشته باشین که منظور ما از هویت، مربوط به زندگی بعدی در صورت وجوده. مثل تناسخ که به روح احتیاج داره. یا دوباره زنده شدن انسانها در روز رستاخیز.
اما در زندگی کنونی، مغز با کمک حافظه، به انسان هویت میده و در صورت آسیب دیدنش، هویت فرد دچار مشکل میشه.
پس بحث ما یک بحث بیولوژیکی دنیوی نیست و درمورد متافیزیکِ بعد از مرگ، داریم صحبت میکنیم.
با توضیحاتی که دادم، متوجه شدین که بعد از مرگ، اگه قرار باشه جسم دوباره ساخته بشه، این جسم جدید، همون جسم قبلی نخواهد بود مگر اینکه چیزی مثل روح، بهش هویت بده.
برای تناسخ هم همینه، باید یک چیز منحصر به فردِ فرامادی وجود داشته باشه که شبیه مثال کامپیوتر، وارد هر کالبد جدیدی که شد، بتونه موجودیتِ موجودِ قبلی رو ادامه بده و حفظ کنه.
برای تناسخ و ضرورت وجود روح، یه مثال جالب دیگه هم میشه زد.
خودروهای مختلف در جاده های مختلف در حرکتند.
اما یک راننده، مسیر مشخصی داره. اگه اون شخص، مسافت طولانیای رو بخواد طی کنه و در طول مسیر، مجبور به تغییر دادن خودرو بشه و بخواد سوار خودروی جدیدی بشه، با هر خودرو، سرعت حرکتش دستخوش تغییراتی میشه، اما مسیرش ثابته و میخواد به مقصدی که از قبل در نظر داشته، برسه.
مقصد و سرنوشت، با وجود اون شخص معنا پیدا میکنن نه صرفا با وجود خودرو.
پس با توجه به مثال هایی که زدیم به نقش روح در زندگی بعد از مرگ پی بردین.
دلیل باور به روح در قدیم
در گذشته باور به روح حتی در جوامعی که به زندگی بعد از مرگ یا ادیان اعتقادی نداشتن، به چند دلیل شکل گرفته بود. یکی اینکه دلیل واقعی برونفکنی رو نمیدونستن.
دوم اینکه نمیدونستن که بشر چگونه فکر میکنه و یا خواب میبینه. همه اینها رو مربوط به روح میدونستن درصورتی که فعالیت سلول های مغزی و ارتباطی که بینشون هست این کارها رو ممکن میکنه و در صورت آسیب، همه این فعالیت ها مختل میشن.
و فکر میکردن در رویا این روحه که به جاهای مختلف میره. اما بعدا مشخص شد که رویا در ذهن اتفاق میافته و از حافظه کمک میگیره برای همین وقتی خواب مدرسه یا خونه فامیل رو میبینین، ساختمونش دقیق نیست، چون حافظه تون در حین رویا دیدن خوب یاری نمیکنه.
یا کودکان تا وقتی که از رابطه جنسی چیزی نمیدونن خوابشم نمیبینن که این نشون میده رویا دیدن براساس اطلاعات مغز هستش.
با اینکه از نظر علمی، با مشخص شدن پاسخ این سوالات، باور به وجود روح در علم کمرنگ شده، اما از نظر متافیزیکی هنوز بسیاری از موارد در صورت درست بودن مثل تناسخ یا بهشت و جهنم، نیازمند وجودِ روح هستن.
سوالاتتون رو میتونین در یوتیوب اسرار ماورا کامنت کنین.