نقد کتاب مایندفریک کریس آنجل + دانلود کتاب
درود به همه، اینجا اسرار ماوراست. من ایمان هستم. امروز به نقد و بررسی کتاب کریس آنجل مایندفیریک ،میپردازم که زمان خودش از پر فروش ترین کتاب های امریکا بوده.
این کتاب سال ۲۰۰۶ منتشر شده و کریس در بخش اول کتاب، داستان زندگیش و نکته هایی در مورد موفقیت و خاص بودن میگه، اینکه اگه ما خاص و متفاوت باشیم یا توانایی های خارق العاده ای داشته باشیم، چقدر میتونه در موفقیت ما موثر باشه و چه موانعی سر راه ما است.
همچنین در بخش دوم کتاب تعدادی تردستی هم آموزش میده که اون قسمت مورد بحث ما نیست و فقط بخش اول رو بررسی میکنیم.
از کتاب کریس انجل:
چرا من این کارها را انجام میدهم؟ آیا خودآزار هستم یا اینکه آرزوی مرگ دارم؟
نه، من میخواهم این کارها را انجام بدهم تا به خودم ثابت کنم نفر اول بودن کافی نیست. شماره یک بودن، لزوما به معنی بهترین بودن نیست.
من یک نیاز ذاتی دارم که خودم را به سمت چیزهایی سوق دهم که دیگران فقط رویای آنها را دارند. جاهایی که ممکن است یک کابوس زنده محسوب شود.
طی سالها آموزش ذهن، بدن و روح، روش هایی را برای غلبه بر همه اشکال ترس، درد و اضطراب ایجاد کرده ام.
قبل از هر اجرایی نیاز دارم تا با افکارم کمی تنها باشم.
گاهی با موسیقی، افکار درونی ام را ساکت میکنم و انگیزه لازم را بدست می آورم. آهنگ هایی که روی من تاثیر دارد.
روبرو شدن با ترس ها:
وقتی بچه بودم از سوزن خیلی میترسیدم، بنابراین سعی کردم با شدیدترین حالت آن روبرو شوم.
در حالی که قلاب های ماهیگیری به پشتم فرو رفته بودند از ارتفاع هزار پایی توسط هلی کوپتر آویزان شدم. ترجیح دادم از هیچ بی حس کننده ای استفاده نکنم تا بتوانم آن راکاملا حس کنم.
اولین کسی بودم که چنین کاری انجام میداد، آن بالا احساس قدرت و شکست ناپذیری میکردم.از طرفی احساس میکردم که خیلی بی اهمیت هستم. مثل یک ذره در منظره ای وسیع و باشکوه قرار داشتم.
من پا را از محدودیت های شعبده فراتر میگذارم.
شما باید کارهایی را انجام بدهید که فکر میکنید نمی توانید انجام بدهید.
من بر موقعیت هایی غلبه کردم که قبلا از آنها هراس داشتم:
آتش، سوزن، عنکبوت ها و مارها، میمون های عصبانی، شلیک اسلحه، تصادف، کور شدن.
یک چیزی که به من این شهامت را میدهد که با سخت ترین شرایط روبرو شوم، قبول مرگ است.
وقتی از مرگ نترسی از چیز دیگری نخواهی ترسید.
چطور شروع کردم؟
من کوچک ترین پسر خانواده بودم. در کودکی برادرانم که از من بزرگ تر بودند، در همه چیز پیشرو بودند.
وقتی ۷ ساله بودم یک روز خاله ام در خانه ما یک تردستی با کارت انجام داد و من خیلی مبهوت آن کار شگفت انگیز شدم و ساعت ها از او درخواست کردم تا آن را به من هم یاد بدهد.
از آن زمان علاقه ام به شعبده روز به روز بیشتر شد.
پدر و مادرم ابتدا مخالف این کار بودند. آنها دوست داشتند که هر سه پسرشان به دانشگاه بروند. دکتر یا وکیل شوند.
من غرق در شعبده بازی بودم و ساعت ها وقتم را صرف کتاب خواندن در این زمینه میکردم.
من مدرسه را تمام کردم اما درس و مدرسه چیزی نبود که من دنبالش بودم.
در جمع های خانوادگی و دوستان شعبده بازی میکردم و دوست داشتم روزی روی صحنه این کار را برای مردم انجام بدهم.
وقتی در خیابان قدم میزدم، به تابلوهای تبلیغاتی نگاه میکردم و خودم را داخلش تصور میکردم.
کارهای خطرناک زیادی هم انجام میدادم، دوست داشتم مثل بدلکارها از ارتفاع زیاد سقوط کنم و یک بار نزدیک بود خانه مان را به کلی آتش بزنم. همچنین وقتی نوجوان بودم، دوست داشتم مثل بروسلی شوم، بنابراین ورزش رزمی هم انجام میدادم.
خوشبختانه پدر و مادرم من را با این علایق خاص و دیوانگی ها پذیرفته بودند. و مخالفت جدی با من نکردند.
پدر و مادرم یونانی هستند و به امریکا مهاجرت کرده بودند.
من به مادرم گفته بودم که اگر تا سن ۱۸ سالگی میلیونر نشوم، این کار را کنار خواهم گذاشت، این اتفاق در آن سن نیافتاد ولی مادرم همچنان مرا تشویق کرد تا ادامه بدهم.
امروزه دو برادرم هم با من کار میکنند. قسمت هایی از کار را به عهده گرفته اند.
ما از بچگی با هم بودیم و در کار تیمی خوب بودیم.
در مورد کریس:
لقب هنری کریس آنجل ، ابتدا کریس سارانتاس بود، اسم و فامیلش به صورت کوتاه تر.
بعدا لقبش را به آنجل تغییر داد و هری هودینی یکی از کسانی بود که کریس آنجل، ایده ها و الهامات زیادی از او گرفت و شاید سکویی برای پرتاب او شد.
استفاده از فرصت ها:
من به هیچ فرصتی نه نگفتم، قبل از اینکه اولین نمایش زنده ام را به صورت عمومی در سال ۲۰۰۱ اجرا کنم، یک قرارداد برای اجرای ۶۰ نمایش در روز امضا کردم. وقتی به آن فکر میکنم میبینم که حتی خودم هم نمیفهمیدم که آن موقع چه چیزی را قبول کرده بودم.
شما نمیدانید که یک فرصت به کجا منجر میشود، بنابراین نباید فرصت ها را از دست بدهید.
در بیشتر موارد شعبده بازان محدودیت هایی دارند.
ما میتوانیم چیزهایی را ظاهر یا ناپدید کنیم. یک شئ را از مکانی به مکان دیگر منتقل کنیم.
میتوانیم چیزی را به چیز دیگر تبدیل کنیم یا نابودش کنیم. قوانین طبیعت را به ظاهر، به چالش بکشیم. میتوانیم این توهم را در بیننده ایجاد کنیم که ما، ماورایی هستیم، در صورتی که اینطور نیست.
فلسفه شعبده ساده است. به چیزی غیرممکن فکر کن، سپس راهی برای انجامش پیدا کن.
من معتقدم شما آنچه هستید که به آن فکر می کنید، آنچه ذهن خود را با آن تغذیه میکنید، بدنتان نیز به سراغش خواهد رفت و به باور شما تبدیل خواهد شد.
هرکسی این توانایی را دارد که ذهن خود را تقویت کند.
کارهای خارق العاده من:
یکی از خطرناک ترین کارهایی که کردم در فصل اول مجموعه مایندفریک بود. از طبقه ۵۰ هتل علاءالدین واقع در لاس وگاس خم شدم و روی دیوار حرکت کردم. بدون هیچ امکانات ایمنی.
با سرگیجه ناشی از ارتفاع زیاد، باد و هرچیزی که ممکن بود جانم را بگیرد، روبرو شدم. هزاران نفر شاهد آن اتفاق بودند.
زمانی که من هنوز ثروتی نداشتم، نمیتوانستم نمایش های پر زرق و برق انجام بدهم، بنابراین باید به دنیا نشان میدادم که واقعا چه کارهایی از من ساخته است.
سال ۲۰۰۲ در میدان تایمز، داخل یک آکواریم به مدت ۲۴ ساعت در برابر دید مردم داخل آب شناور بودم.
کریس خسته بود
کریس انجل در دورانی که برنامه مایندفریکو میساخت و همزمان به صورت زنده اجراهایی هم در هتل ها و سالن های نمایش داشت، فقط سه ساعت در روز میخوابید و خیلی سخت تلاش میکرد.
اون همه تلاشش رو میکرد که به فرد شماره یک جهان تبدیل بشه و همینطورم شد، ۱۰ سال رکورد فروش بلیط اجرای شعبده رو زد و بسیاری از نشریات معتبر بهش لقب بزرگ ترین شعبده باز کره زمین را دادند.
سبک جدید کریس آنجل:
در نمایش های من پیام های مخفی زیادی وجود دارد. مثلا آن پسر بچه که در خانواده جادویی من در مجموعه مایندفریک نشان داده میشود، روح هودینی است که در غالب یک پسربچه برگشته است و مثلا راهنمای من است.
البته همه چیز برای من ساده نبود.
من به سختی توانستم جایگاه خودم را پیدا کنم.
در ابتدا وقتی سنم کمتر بود شعبده های کلاسیک و ساده ای را انجام میدادم مثل ظاهر کردن خرگوش، نصف کردن کسی که داخل جعبه رفته است. و کارهایی از این قبیل.
اما متوجه شدم با اینکارها به جایی نمیرسم.
بنابراین باید به فرد خاص و جدیدی تبدیل میشدم.
تحت تاثیر موسیقی و خواننده های راک، هودینی و اینکه واقعا چه میخواهم باشم، سبک جدید خودم را خلق کردم.
هودینی، کارهای خطرناک و بسیار بزرگی را انجام میداد که پر از ریسک بودند. او مسحور کننده بود، مخاطبش کاملا باورش میکرد.
من خودم را متفاوت از دیگران کردم، حتی ظاهر من شبیه شعبده بازان قبل از خودم نبود. حالا دیگر، من حتی با ظاهرم نیز دیگران را میتوانستم مسحور کنم.
اما مشکل بعدی این بود که ظاهرم به راحتی مورد قبول قرار نمیگرفت و خارج از عرف بود.
بارها به من نه گفتند و با من قرار داد نبستند، آنها از ظاهر و استایل خارج از عرف من خوششان نمی آمد. و یک شعبده باز رسمی، با ظاهری معقول را میپسندیدند تا همان کارهای تکراری را برایشان انجام بدهد.
من همه نامه هایی که مرا قبول نکردند، نگه داشته ام. با اشک به آنها نگاه میکردم و باید به آنها ثابت میشد که اشتباه میکنند.
طرد شدن به شما کمک میکند تا متوجه شوید، باید چطور پیش بروید و در مسیر درست شما را سوق میدهد.
همه آنهایی که در ابتدا به من نه گفتند، عزم مرا و انگیزه مرا هم تقویت کردند.
راهم را پیدا کرده بودم، من نمیخواستم نفر بعدی باشم.
میخواستم اولین نفر باشم
میخواستم مردم، اصالت، هنر و خلاقیتی را ببینند که در هیچ کجای دیگر ندیده اند.
در طول سالها تکامل یافتم و از همه چیز ایده گرفتم. از گوتیک، جادوی سیاه، وودو، فرقه های شیطانی، عرفان و هر چیزی که میتوانست مرا فردی متفاوت نشان بدهد.
نقد ما:
کریس در واقع اومد مقداری بازیگری و استایل خاص جادوگری رو به این هنر اضافه کرد.
تا قبلش افرادی مثل دیوید بلین و کاپرفیلد با همون ظاهر معمولی اجرا میکردن، یعنی ظاهرشون شبیه بقیه بود اما کریس ظاهرش هم تغییر داد که روی ذهن مخاطب تاثیر بذاره.
مثل سبک راک و متال در موسیقی که لباس و استایل خاص خودشون رو دارن. ولی اگه همون سبک رو کسی بخونه در حالی که به سبک خواننده های پاپ لباس پوشیده، کیفیت کارش پایین میاد.
کریس انجل توضیح میده که توی این مسیر، اونو با دیوید کاپرفیلد هم مقایسه میکردن. میگه دیوید سایه عظیمی روی همه شعبده بازان انداخته بود و باعث میشد اونا دیده نشن.
وقتی کریس میخواست جایی رو متقاعد کنه که باهاش قرار داد ببندن، اونا مدام درمورد کاپرفیلد صحبت میکردن و به کریس میگفتن آیا تو کارهای اونم میتونی انجام بدی؟
کریس میگه من سعی نکردم کاپرفیلد بعدی باشم، شبیه جکی چان که نخواست بروسلی بعدی باشه چون در این صورت شکست میخورد، و سعی کرد خودش باشه. منم سعی کردم خودم باشم، همین باعث شد که بعد از ۱۵سال، مردم کم کم کاپرفیلد رو فراموش کنن و درمورد کریس آنجل صحبت کنن.
کتاب کریس آنجل در اصل برای علاقمندان به شعبده و تردستی مناسبه، کریس برای اینکه کمکی هم به افرادی که میخوان وارد این کار بشن کرده باشه، ۴۰ تا تردستی که امکانات خاصی نمیخواد هم در کتابش آموزش میده و مسیر رو براشون روشن میکنه.
برای افرادی هم که به زندگی نامه ها و نکات مربوط به موفقیت علاقه دارند میتونه کتاب خوبی باشه. من خودم از کتابش انگیزه گرفتم.
کریس بعدها وقتی که خیلی ثروتمند و مشهور شده بود و تقریبا همه حسرت زندگیش رو داشتن با دو مشکل بزرگ روبرو شد، اول طلاق همسرش و دوم سرطان پسر کوچیکش، این مشکلات باعث شد قرارداد ۱۰ ساله اجرا در هفت روز هفته که با هتل لاکسور رو کنسل کنه، اما خوشبختانه تونست به هردوی این مشکلات غلبه کنه و دوباره خونوادش دور هم جمع شدن و یک خیریه هم برای درمان کودکان سرطانی ایجاد کرد.
دانلود کتاب مایندفریک کریس انجل:
کتاب کریس انجل مایندفریک را اکنون برای دانلود قرار داده ایم. این نسخه انگلیسی کتاب است و اگر زبانتان خوب است می توانید آن را بخوانید.
مشخصات کتاب:
۳۰۵ صفحه
زبان: انگلیسی
فرمت کتاب: PDF