پرونده های حل نشده: ارواح سگ های سیاه نگهبان
در اساطیر اروپا، سگها با مرگ در ارتباط بوده اند. گاهی بعد از فوت شخص، سگ تا آخر عمر بالای قبر صاحب خود میماند و از آن محافظت میکند.
در گذشته در برخی جوامع خرافی رسم بر این بوده است که در گورستان های جدید سگ تنومندی را می کشته و دفن می کردند .
این سگ مسئول حفاظت از مردگان بود.
برخی از سگ های این چنینی که به سگ سیاه معروفند با خشونت هرچه تمام تر قلمرو خود را حفاظت می کنند و حتی ممکن است به دفاع از موجودات زنده نیز برخیزند.
ماجرای اول
در اوایل دهه ۱۹۰۰ میلادی یک شب زنی در منطقه میدلندز به سوی خانه می رفت که یک سگ سیاه به او نزدیک شد.
وی در ابتدا گوش به زنگ شد ولی بعد گروهی از کارگران از کنار او گذشتند و به او گفتند که « اگر سگ همراهش نبود با وی چه ها می کردند »
در این هنگام حس حق شناسی جای خود را به ترس داد. به محض این که مردان دور شدند این موجود هم ناپدید شد .
در واقع برخی از انواع شبه سگ های سیاه که به عنوان سگهای سیاه محافظ شناخته می شوند ، مسافران را شبانه به مسیر درست هدایت می کنند یا از آنها در برابر خطر محافظت می کنند.
در همه ی نقاط جهان سگ های سیاه را اینچنین دوست ندارند و در موردشان چنین فکر نمیکنند. در برخی از کشورها آنان را به عنوان نگهبانان جهان زیر زمین یا جهان شیطان تلقی می کنند .
در فرهنگ عامه بر این مطلب تأکید می شود که ارواح خبیث در قالب سگان سیاه ظاهر می شوند.
ماجرای دوم
گفته شده است که در سال ۱۵۷۷ میلادی سگ سیاهی در یکی از کلیساهای بانگی واقع در سافُولک پدیدار شد و در فاصله ی میان نیمکت ها به طرف انتهای کلیسا رفت .
دو نفر از کسانی که مشغول دعا بودند به هنگام دویدن سگ از میان ایشان، درجا مردند .
سگهای سیاه معمولاً شرور یا بدخواه قلمداد می شوند و گاهی جادوگران از آنها برای آسیب به دیگران استفاده کرده اند.
طبق افسانه ها ، در سال ۱۵۹۶ یک جادوگر به زندان فرستاده شد ، اما قبل از محاکمه توسط زندانیان گرسنه کشته و خورده شد.
سگ سیاهی پس از مدت کوتاهی ظاهر شد ، و برخی از آن مردان وحشت زده و حتی نگهبانان را کشت. گفته می شود چند نفر از نگهبانان که از آنجا فرار کرده بودند در هرکجا که رفته بودند توسط این جانور شکار شدند.
بازگشت در قالب یک سگ:
در خانه ای واقع در کشور اسکاتلند , یک تسخیر شدگی عجیب به وقوع پیوست .
صاحب این خانه که یک سرهنگ ارتش بود در روزهای پایانی عمرش آرزو کرد که بعد از مردنش در قالب یکی از سگ های محبوب خود دوباره به دنیای زندگان برگردد.
اعضای خانواده سرهنگ که از بابت این آرزو حسابی ترسیده بودند , بلافاصله بعد از مردن سرهنگ تمامی سگ هایش را با شلیک گلوله کشتند.
جسد سرهنگ در کنار قبر همسر مرحومش به خاک سپرده شد اما تقریبا بلافاصله پس از پایان مراسم خاکسپاری , حوادث عجیبی در خانه سرهنگ شروع به روی دادن کرد که از جمله می توان به صداهای تق تق و ضربات بر در و دیوار , صداهای شلیک گلوله و صدای جر و بحث در نقاط مختلف خانه اشاره کرد.
در پی این اتفاقات, همسر خواهرزاده سرهنگ تصمیم گرفت به بررسی دقیق اتفاقات مذکور بپردازد.
او نیز گزارش داد که بارها احساس می کرد که یک سگ نامرئی پای وی را لمس می کرده است. این حوادث سبب شد که خانه سرهنگ به زودی متروکه شود.